جدول جو
جدول جو

معنی دش خدا - جستجوی لغت در جدول جو

دش خدا
(دُ خُ)
دش خدای. دژخدای. جبار. طاغیه. متمرد. سلطان جائر. سلطان مستبد. حاکم جائر. خودکامه. پادشاه مستبد: ذیونوسیوس دش خدای سوراقوسیا. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دهخدا
تصویر دهخدا
خداوند ده، صاحب ده، رئیس و بزرگ تر ده، کدخدا، ده کیا
فرهنگ فارسی عمید
(دُ خُ)
دش خدا. رجوع به دش خدا شود
لغت نامه دهخدا
(دُ خُ)
دش خدا بودن. حکومت جور. سلطنت استبدادی. (یادداشت مؤلف) : اندر دش خدائی الکساندر... (کارنامۀ اردشیر ترجمه صادق هدایت ص 7). و رجوع به دش خدا شود
لغت نامه دهخدا
(ظِلْ لِ خُ)
ظل ّ حق. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(عِ قِ خُ)
در اصطلاح فلاسفه ومتصوفه، عشق به حق تعالی است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(دَ خُ)
رئیس دیر. (یادداشت مؤلف) :
در پذیرفتن اسلام بسی سال زدند
غازیان بر دبر دیرخدایت تکبیر.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(دِهْ خُ)
دهخدای. ده خداوند. (یادداشت مؤلف). خداوند ده. (شرفنامۀ منیری). کدخدا و رئیس و بزرگ ده. (از برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) :
دهخدا گفت ارنمک ساری شود انبان کون
گوزهای بی نمک پراند اهل روستا.
سنایی.
ده رانده و دهخدای نامیم
چون بدر (ماه) به نیمۀ تمامیم.
نظامی.
من که مشکل گشای صد گرهم
دهخدای ده و برون دهم.
نظامی.
خدایی نه و دهخدایان بسی
نه درکس رهایی نه در ده کسی.
نظامی.
سرکه از دسترنج خویش و تره
بهتر از نان دهخدا و بره.
سعدی.
شنید این سخن دهخدای قدیم
بشورید و گفت ای خبیث رجیم.
سعدی.
بگفتند با دهخدا آنچه گفت
فرستاد پیغامش اندر نهفت.
سعدی.
نکویی کن امروز چون ده تراست
که سال دگر دیگری دهخداست.
سعدی.
- امثال:
اندرهمه ده جوی نه ما را
ما لاف زنان که دهخداییم.
؟
، آنکه امور ده را از طرف دولت یا مالک اداره کند. کدخدا. دهبان
لغت نامه دهخدا
(دِ خُ)
علی اکبربن خانبابا خان بن آقاخان بن مهرعلی خان بن قلیج خان بن رستم خان، علامه و محقق نامی، طنزنویس و روزنامه نگار چیره دست، سخنور و لغت نویس توانا، آزادیخواه و ایران دوست بزرگ معاصر، مؤلف لغت نامۀ حاضر. رجوع به مقدمۀ این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ظل خدا
تصویر ظل خدا
سایه خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهخدا
تصویر دهخدا
خداوند ده، کدخدا و رئیس، بزرگ ده، دهبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهخدا
تصویر دهخدا
((دِ خُ))
کدخدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی خدا
تصویر بی خدا
کافر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دش یاد
تصویر دش یاد
غیبت
فرهنگ واژه فارسی سره
دهبان، دهدار، کدخدا، کدیور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دلخواه، دل پسند، معشوق
فرهنگ گویش مازندرانی